|
|
زادهٔ |
۱۱ مه ۱۹۰۴ میلادی |
درگذشت |
۲۳ ژانویه ۱۹۸۹ میلادی (۸۴ سال) |
ملّیت |
اسپانیایی |
سبک |
کوبیسم، دادائیسم و سوررئالیسم |
آثار برجسته |
تداوم حافظه (۱۹۳۱) |
امضا |
سالوادور فلیپه ژاسینتو دالی دومنک (به اسپانیایی: Salvador Felipe Jacinto Dalí Domènech) (۱۱ مه ۱۹۰۴ میلادی - ۲۳ ژانویه ۱۹۸۹ میلادی) نقاش فراواقعگرای اسپانیایی بود. دالی طراحی ماهر بود که بیشتر به خاطر خلق تصاویری گیرا و خیالی در آثار فراواقعگرایش به شهرت رسید. مهارت وی در نقاشی اغلب به تاثیر نقاشان رنسانس نسبت داده میشود. معروفترین اثر سالوادور دالی بهنام تداوم حافظه در سال ۱۹۳۱ خلق شد. وی همچنین در عکاسی، مجسمهسازی و فیلمسازی نیز فعالیت داشت. وی با والت دیسنی تهیهکننده و کارگردان شهیر آمریکایی در ساخت کارتن کوتاه و برنده جایزه اسکار «دستینو» که در سال ۲۰۰۳ و پس از مرگ وی منتشر شد، همکاری داشت. دالی همچنین با آلفرد هیچکاک در ساخت فیلم «طلسم شده» (۱۹۴۵ میلادی) همکاری کرد.
دالی همواره بر «ریشه عرب» خود تاکید داشت و ادعا میکرد که اجدادش به نسل «مور»ها که جنوب اسپانیا را برای تقریباً ۸۰۰ سال در اختیار داشتند، باز میگردد. همچنین خانواده مادری دالی ریشهای یهودی در بارسلونا داشتند.
دالی که شدیداً فردی خیالپرداز بود، علاقه وافری به انجام کارهایی عجیب برای جلب توجه دیگران داشت. این قبیل کارها اغلب برای کسانی که به هنر وی علاقه داشتند خستهکننده بود و به همان اندازه برای منتقدین وی، آزاردهنده به شمار میرفت. این نوع رفتار غیرعادی دالی گاهگاهی توجه افکار عمومی را بیشتر از آثار هنری وی جلب میکر و در نتیجه، این رسوایی و بدنامی تعمدی منجر به شناخت گسترده عامه مردم و تقاضا برای خرید آثار وی توسط طیف گستردهای از مردم شد.
سالهای ابتدایی زندگی
سالوادور فلیپه ژاسینتو دالی دومنک در ۱۱ مه سال ۱۹۰۴ میلادی در شهر فیگوئرس (به اسپانیایی: Figueras) در منطقه کاتالونیای اسپانیا نزدیک به مرز فرانسه به دنیا آمد. برادر بزرگتر دالی بهنام سالوادور (زادهٔ ۱۲ اکتبر سال ۱۹۰۱ میلادی)، ۹ ماه قبل از تولد وی به دلیل بیماری التهاب روده و معده در اول اوت ۱۹۰۳ از دنیا رفت. پدرش، «سالوادور دالی ای کاسی» وکیل و دفترداری از طبقه متوسط بود که قوانین و انضباط سختگیرانهاش در خانه توسط همسرش ملایم شده بود و در حقیقت، «فلیپا دومنک فریس» مادر دالی تنها کسی بود که تلاشها و زحمات هنری پسرش را تشویق میکرد. والدین دالی هنگامی که پسرشان پنج سال بیشتر نداشت وی را سر قبر برادرش بردند و به او گفتند که روح برادرش در جسم او حلول کردهاست که وی آن را باور کرد. دالی در مورد برادرش گفتهبود: «(ما) شبیه به یکدیگریم مانند دو قطره آب، اما بازتابی متفاوت داریم. او احتمالاً اولین نسخه من بود اما بیش از حد در کمال تصور شد.»
او همچنین خواهری بهنام آنا ماریا داشت که ۳ سال از دالی کوچکتر بود. در سال ۱۹۴۹، او کتابی در مورد زندگی برادرش با نام «دالی از نگاه خواهرش» منتشر کرد. از دوستان کودکی سالوادور میتوان به فوتبالیستهای آینده باشگاه بارسلونا «ساگیباربا» و «جوزف سامیتیر» اشاره کرد. در ایام تعطیلات این سه نفر در پاتوقشان «کاداکس» (شهری بندری در استان خرونا در شرق اسپانیا) با هم فوتبال بازی میکردند.
پس از شرکت دالی در مدرسه نقاشی، در سال ۱۹۱۶ و در جریان تعطیلات تابستانی و سفر به کاداکس با خانواده «رامون پیچوت»، وی برای اولین بار با نقاشی مدرن آشنا شد. پیچوت نقاشی محلی بود که مرتباً به پاریس سفر میکرد. یک سال بعد، پدر دالی نمایشگاهی از آثار نقاشی با ذغال پسرش در منزل خانوادگیشان بر پا کرد. سالوادور جوان اولین نمایش عمومی از آثارش را به سال ۱۹۱۹ در سالن تئاتر شهرداری فیگوئرس برگزار کرد.
در فوریه ۱۹۲۱ و زمانی که دالی ۱۶ سال داشت، مادرش به دلیل سرطان سینه از دنیا رفت. او بعدها در مورد مرگ مادرش گفت: «بزرگترین ضربهای بود که من در زندگیم تجربه کردم. من او را میپرستیدم ... نمیتوانستم غم از دست دادن کسی را فراموش کنم که میپنداشتم ایرادات اجتنابناپذیر ضمیرم را محو میکند.» پس از مرگ مادر، پدر دالی با خواهر همسر سابقش ازدواج کرد. دالی برخلاف باور عدهای، از این ازدواج به دلیل علاقه و احترامی که برای خالهاش قائل بود، اظهار رنجش نکرد.
مادرید و پاریس
در ۱۹۲۲، دالی به اقامتگاهی دانشجویی در مادرید نقل مکان کرد و در آنجا، در «آکادمی سن فرناندو» (مدرسه هنرهای زیبا) شروع به تحصیل کرد. دالی از همان بدو ورودش به عنوان جوانی خوشپوش، لاغر و قد بلند که مو و خط ریشی بلند داشت و کت، جورابی ساق بلند و شلواری که تا زانویش ادامه داشت و به سبک «آئستتهای» قرن نوزدهم میلادی انگلستان میپوشید، توجه همگان را به خود جلب کردهبود. اما بیش از همه نقاشیهایش به دلیل تجربه وی از کوبیسم، بیشترین توجه را نسبت به دیگران دانشآموزان آکادمی به خود جلب میکرد. در کارهای ابتدایی کوبیسماش، دالی احتمالاً مفاهیم کلیدی جنبش را به طور کامل نمیشناخت چون که اطلاعات وی از هنر کوبیسم محدود به تعدادی مجله و کاتالوگ بود که توسط پیچوت به او داده شدهبود و در آن زمان، هنرمند کوبیستی در مادرید نبود.
در ۱۹۲۴ میلادی، دالی که هنوز هنرمندی ناشناخته بود صفحهآرایی یک کتاب را برعهدهگرفت. این کتاب، مجموعه شعری کاتالانی بهنام «افسانههای بازماندگان» (به اسپانیایی: Les bruixes de Llers) اثر دوست همشاگردیش «کارلس فگس دی کلمنت» بود.
دالی همچنین به تجربه دادائیسم پرداخت که آثارش را در تمام عمر تحت تاثیر خود قرار داد. در طول اقامت دالی در آکادمی، وی طرح دوستی صمیمی با «خوزه پپین بلو»، «لوئیس بونوئل» و شاعر معروف «فدریکو گارسیا لورکا» ریخت. دوستی وی با لورکا براساس احساسات شدید دوطرفه پایهگذاری شدهبود، اما دالی بیمناکانه این رابطه عشقی با شاعر جوان را رد کرد.
دالی در سال ۱۹۲۶ اندکی پیش از امتحانات نهایی به دلیل اظهار نظر در مورد عدم شایستگی مسئولین در امتحان گرفتن از وی، از آکادمی اخراج شد. تسلط و مهارت وی بر هنر نقاشی در اثر واقعگرا و بیعیب «سبد نان» که در ۱۹۲۶ خلق شده، به خوبی نشان داده شدهاست در همان سال دالی برای اولین بار به پاریس رفت و در آنجا با پابلو پیکاسو نقاش شهیر اسپانیایی که احترام خاصی دالی برای وی قائل بود، ملاقات کرد. پیکاسو پیش از این ملاقات از خوان میرو نقاش و مجسمهساز اسپانیایی در مورد سالوادور دالی شنیدهبود. در سالهای آتی همزمان با پیشرفت سبک منحصربهفرد دالی در نقاشی، تعدادی از کارهای وی به شدت تحت تاثیر آثاری از پیکاسو و میرو قرار گرفت.
بعضی از گرایشهایی که در سرتاسر عمر دالی ادامه پیدا کرد، در آثار وی در دهه ۱۹۲۰ کاملاً مشهود است. دالی حریصانه سبکهای گوناگون هنری را میبلعید و سپس آثارش را از آکادمیکترین سبکهای هنر کلاسیک که نمایانگر آشنایی وی با «رافائل»، «برانزینو» «فرانسیسکو زربرن»، «یوهانس ورمر» و «دیهگو ولاسکز» بودندتا پیشگامان هنر آوانگارد، گاه در آثاری مجزا و گاه در ترکیبی از آثار بسط میداد. نمایشگاه آثار دالی در بارسلونا توجه بسیاری را به خود جلب کرد و ترکیبی از تحسین و تحیر برای منتقدین هنری به همراه داشت.
در همان دوره، دالی سبیلی منحصربهفرد با تاسی از نقاش اسپانیایی قرن هفدهم میلادی «دیهگو ولاسکز» گذاشت.
۱۹۲۹ تا جنگ جهانی دوم
در سال ۱۹۲۹، دالی با کارگردان و فیلمساز اسپانیایی لوئیس بونوئل در ساخت فیلم کوتاه «سگ اندلسی» همکاری کرد. او بیشتر در نوشتن فیلمنامه به بونوئل کمک کرد اما بعدها مدعی شد که در فیلمبرداری پروژه نیز به شدت درگیر بودهاست، ادعایی که هیچگاه با دلیل و مدرک ثابت نشد. همچنین در همان سال، دالی با همسر آیندهاش «گالا» ملاقات کرد «النا ایوانوونا دیاکونووا» یک مهاجر روس بود که تقریباً یازده سال از دالی بزرگتر بود و پیش از این، با شاعر سوررئالیست فرانسوی «پل الوارد» ازدواج کردهبود. در این سال، دالی چندین نمایشگاه مهم برگزار کرد و به طور رسمی به گروه سوررئالیستها در محله مون پارناس پاریس پیوست. (اگرچه آثار دالی پیش از این برای تقریباً دو سال شدیداً تحتتاثیر سوررئالیسم بود.) سوررئالیستها روشی که دالی آن را «شیوه انتقادی-توهمی» در دستیابی به ناخودآگاه برای خلاقیت هنری بیشتر مینامید را تشویق کردند.
در ۱۹۳۱، دالی یکی از مشهورترین آثارش بهنام «تداوم حافظه» را خلق کرد. این اثر که ساعتهای نرم یا ساعتهایی در حال ذوب شدن نیز نامیده میشود، تصویری فراواقعگرا از ساعتهای جیبی معرفی میکند. به عنوان تعبیر کلی برای این اثر، نقاش سعی دارد با استفاده از ساعتهای نرم فرضیهای که زمان را صلب و قطعی میانگارد را کم ارزش جلوه دهد و این مفهوم توسط دیگر تصاویر در این کار تقویت میشود، مانند کاربرد دورنمای وسیع و مورچهها و مگسی که ساعتها را میبلعند.
دالی و گالا که از سال ۱۹۲۹ با یکدیگر زندگی میکردند، سرانجام در سال ۱۹۳۴ میلادی رسماً با یکدیگر ازدواج کردند. (آنها در ۱۹۵۸ این ازدواج را اینبار در مراسمی کاتولیک تکرار کردند.)
دالی از طریق دلال آثار هنری «جولیان لوی» در سال ۱۹۳۴ به جامعه هنری آمریکا معرفی شد، و نمایش آثار وی در نیویورک که شامل تابلوی «تدوام حافظه» نیز بود خیلی زود تاثیر خود را گذاشت به نحوی که مسئولین لیست «ثبت اجتماعی» ورود نام وی را به این فهرست در مراسم ویژه «مجلس رقص دالی» جشن گرفتند. او در حالی در این مراسم حاضر شد که بر روی سینهاش، قابی شیشهای حاوی یک سینهبند پوشیده بود.
در سال ۱۹۳۶ میلادی، دالی در «نمایشگاه بینالمللی فراواقعگرایی لندن» شرکت کرد. وی برای سخنرانیاش که «ارواح پارانویید قابل اعتماد» (به اسپانیایی: Fantomes paranoiaques authentiques) نام داشت، لباس غواصی آبهای عمیق به تن کردهبود. او در حالی پا به این مراسم گذاشت که چوب بیلیارد در دست داشت و یک جفت سگ از نژاد وولفهوند روسی همراهیش میکردند. دالی در میانه سخنرانی به دلیل پوشیدن کلاه سنگین غواصی بر سر در نفس کشیدن دچار مشکل شد و اگر کلاه غواصی به موقع باز نشدهبود، احتمالاً خفه میشد. او بعدها در مورد این سخنرانی گفتهبود: فقط خواستم «شیرجه عمیق» رفتنم را در ذهن انسان نشان دهم.
بر طبق زندگینامه شخصی لوئیس بونوئل، دالی و گالا در یک مهمانی بالماسکه در شیکاگو شرکت کردند در حالی که لباس پسربچهٔ لیندبرگ و بچهدزد را بر تن کردهبودند. «ماجرای بچهدزدی لیندبرگ» در سال ۱۹۳۲ و حوادث مرتبط با آن تا اعدام متهم در سال ۱۹۳۶ میلادی، همواره در صدر خبرهای آن روزها بود و بهوسیله میلیونها نفر دنبال میشد. انتقادات در جراید از این عمل دالی و همسرش به حدی بود که وی مجبور به عذرخواهی شد و هنگامی که به پاریس بازگشت، سوررئالیستها او را به دلیل عذرخواهی از یک عمل سوررئال مورد بازخواست قرار دادند.
آندره برتون شاعر و نویسنده سوررئالیست فرانسوی، دالی را متهم به جانبداری از «پدیده هیتلر» با کاربرد کلماتی نظیر «جدید» و «نامعمول» کرد. اتهامی که نقاش خیلی سریع آن را رد کرد و در پاسخ چنین گفت: «من نه در واقعیت و نه در خیال هیتلری هستم.» با این حال، هنگامی که فرانکو پس از جنگ داخلی اسپانیا به قدرت رسید، دالی به طرفداری از رژیم جدید پرداخت. این طرفداری سرانجام باعث اخراج وی از گروه سوررئالیستها شد. پس از این واقعه، دالی با گفتن «من خود سوررئالیسم هستم» پاسخ داد. آندره برتون آناگرامی بهنام «اویدا دالارز» (برای سالوادور دالی) ابداع کرد که کم و بیش به معنای «حریص برای دلار» بود[۱۷] و آن را به دالی بعد از اخراجش نسبت داد. از آن به بعد سوررئالیستها در مورد دالی با افعال زمان گذشته طوری که وی مردهبود، صحبت میکردند. در این دوران حامی اصلی دالی، شاعر متمول انگلیسی «ادوارد جیمز» بود. جنبش فراواقعگرایی و اعضای مختلف آن (مانند «تد جونز» شاعر، ترومپتنواز و نقاش آمریکایی) سیاست انتقادی و بهشدت سختگیرانهای را در قبال دالی تا زمان مرگش و حتی پس از آن در پیش گرفتند.
ادوارد جیمز با خرید بسیاری از آثار و حمایت مالی برای تقریباً دو سال از دالی جوان به پدیدار شدن نام وی در دنیای هنر کمک کرد. آنها دوستان خوبی شدند و تصویری از جیمز در نقاشی دالی بهنام «قوها انعکاس فیلها» نیز نشان داده شدهاست. آنها همچنین در خلق تعدادی از بادوامترین نمادهای جنبش فراواقعگرایی مانند «تلفن خرچنگی» و «مبل لبهای مائی وست» همکاری کردند.
در طول این دوران، دالی هیچگاه دست از نوشتن برنمیداشت. در ۱۹۴۱، وی برای هنرپیشه سرشناس فرانسوی «ژان گابین» فیلمنامهای با نام «جزر و مد مهتاب» نوشت. وی همچنین کاتالوگهایی برای نمایشگاههایش نوشت که از آن جمله میتوان به «نگارخانه نودلر» در نیویورک به سال ۱۹۴۳ میلادی اشارهکرد، جایی که وی به تفصیل شرح داد:
سوررئالیسم حداقل کمک خواهد کرد در اثبات تجربی مجموع نازایی و تلاشها در اتوماسیون که به بیراهه رفتهاست و منتج به نظام حکومت خودکامه میشود ... امروزه تنبلی و کمبود تکنیک به سقف تشنج خود در مفهوم روانشناسی آن در استفاده متداول از کالج رسیدهاست.
وی همچنین رمانی در مورد سالن مد برای اتومبیلها نوشت که در سال ۱۹۴۴ منتشر شد. «ادوین کاکس» کاریکاتوری از وی در حالی که اتومبیلی را به عنوان لباس شب پوشیدهاست، کشید که در روزنامه «هرالد میامی» چاپ شد.
در سال ۱۹۴۰ میلادی و با گسترش آتش جنگ جهانی دوم در اروپا، دالی و گالا به آمریکا رفته و به مدت ۸ سال در آنجا زندگی کردند. پس از این جابجایی، دالی مجدداً به ممارست در کاتولیسیزم پرداخت. در ۱۹۴۲، وی زندگینامهای به قلم خود با نام «زندگی اسرارآمیز سالوادور دالی» منتشر کرد. در سال ۱۹۴۷، راهبی ایتالیایی به نام «گابریل ماریا براردی» مدعی شد که در خلال اقامت دالی در فرانسه در آن سال، نقش «جنگیر» را برای وی ایفا کردهاست. راهب برای اثبات ادعای خود، مجسمهای از مسیح بر روی صلیب داشت که دالی برای برای تشکر از جنگیرش به وی دادهبود. این مجسمه در سال ۲۰۰۵ میلادی پیدا شد و متخصصین اسپانیایی در سوررئالیسم تاکید کردند که شواهد و قرائن کافی در سبکشناسی برای اثبات این که این مجسمه توسط دالی ساخته شدهاست، وجود دارد.
سالهای پایانی در کاتالونیا
دالی در سال ۱۹۴۹ تصمیم گرفت تا بقیه عمر خود را در کاتالونیای محبوبش زندگی کند. این تصمیم او در انتخاب اسپانیا به عنوان محل زندگی در زمانی که تحت سلطه فرانکو دیکتاتور اسپانیا بود، نکوهشهای گستردهای در میان منتقدین هنری ایجاد کرد.این انتقادات به حدی بود که موجب کنار گذاشتن بعضی از آثار دالی از نمایشگاههای معتبر احتمالاً نه به دلیل ارزیابی ارزش هنری آنها بلکه مسائل سیاسی شد. در ۱۹۵۹، آندره برتون نمایشگاهی با نام «بیعت با سوررئالیسم» به مناسبت تجلیل از چهلمین سالگرد سوررئالیسم تدارک دید که در آن آثاری از سالوادور دالی، خوان میرو، انریکی تابارا و یوگنیو گرانل به نمایش گذاشته شدهبود. یک سال بعد، برتون به شدت به انتقاد از ورود تابلوی «مریم مقدس سیستین» دالی به نمایشگاه بینالمللی فراواقعگرایی در نیویورک پرداخت.
دالی در سالهای پایانی زندگی حرفهایش، خود را محدود به نقاشی نکرد و بسیاری از کارها و اعمال رسانهایی جدید و غیرمنتظره را تجربه کرد. او آثاری در بولتیسم بهوجود آورد و در زمره پیشگامان استفاده از تمامنگاری به شیوهای هنری بود.[۲۰] او در تعدادی از کارهایش از خطای دید نیز استفاده کرد. در سالهای پایانی عمر دالی، هنرمندان جوانی نظیر اندی وارهول به تقدیر از تاثیر آثار وی بر پاپ آرت پرداختند. دالی همچنین علاقه زیادی به علوم طبیعی و ریاضیات
عکس سالوادور فلیپه ژاسینتو دالی دومنک